half brother فصل ۲ part : ۶۷
فقط بالا رو نگاه نکن این چیزی بود که مرتب به خودم می گفتم تا چشمم به تابوت نیوفته و البته پشت گرتا فقط به ساعت نگاه کن هر دقیقه که جلو بره یک قدم به تموم شدن همه چیز نزدیک تر میشی...
بالاخره به سمت قبرها رفتیم که من به شدت ازشون وحشت داشتم تا به خودم اومدم دیدم توی ماشین گرتام تو جاده به سمت ناکجا اباد نیاز داشتم که سیگار بکشم ولی نه اونقدر که بخاطرش ماشین رو نگه دارم تا سیگار بخرم
همه چیز تیره و تار بود خاک سپاری حمله ی عصبیم و حتی درختایی که به خاطر سرعت بالای گرتا با هم قاطی شده بودن و به شکل یک خط سبز دیده
میشدن اونقدر به شیشه زل زدم تا باالخره گرتا به حرف اومد: "فقط ۱۲دقیقه مونده بعدش یه جا توقف می کنم اوکی؟"
نگاهمو به طرفش برگردوندم خیلی خواستنی بود.
گرتای شیرین...
لعنتی
قلبم فشرده شد تا امروز چقدر باهاش بد رفتار کردم امروز بعد از ظهر منو از دست خودم نجات داد و من هیچ کاری براش نکردم که لیاقت داشته باشم منو بیاره بیرون و دور بده انرژیشو نداشتم که بهش بگم چقدر ممنونشم،پس فقط گفتم: "مرسی"
یک تیکه از موهای بلوند و بلندش روی شلوار مشکیم رها شده بود پیچیدمش دور دستم یک دفعه اونقدر ریلکس شدم که خوابم برد اولین باری بود که بعد از چند روز خوابیدم
گیج از خواب پریدم وقتی متوجه شدم کجا منو اورده داشتم می ترکیدم از خنده یه کازینو!
هوشمندانه بود
وقتی وارد ساختمون شدیم گرتا شروع به سرفه کرد و به خاطر دود غرغر کرد عجیب بود ولی میلم به سیگار از بین رفت ادرنالینی که اون محیط بهم داده بود
باعث شد که فکرم از همه ی مشکالت منحرف بشه هیجان زده بودم
" سعی کن خوش بگذرونی،خواهر"
به شوخی به شونش ضربه زدم ولی سریعا پشیمون شدم که لمسش کردم ابدا به بدنم اعتماد نداشتم که هر لحظه مثل یه حیوون رفتار نکنه
"دیگه منو اینطوری صدا نزن"
"دوست داری چی صدات بزنم اینجا؟هیچکس ما رو نمیشناسه می تونیم از خودمون اسم دراریم هر دوتامون سر تا پا مشکی پوشیدیم مثل قمار بازای کله گنده شدیم!"
"هر چیزی به جز خواهر"
"دوست داری چی بازی کنی؟"
"می خوام برم سراغ یکی از این میزها تو چی؟"
”می خوام چند تا از این بازی های سکه ای انجام بدم"
بازی سکه ای خدایا اون خیلی بامزس!
"بازی سکه ای؟امروز خیلی وحشی شدی!"
"نخند!"
"ادم نمیره کازینو که از این بازیا کنه!مخصوصا از نوع سکه ایش"
"من هیچ کدوم از بازی های میز هارو بلد نیستم"
"همیشه اول"
"میتونم نشونت بدم ولی اول به نوشیدنی احتیاج داریم"چشمک زدم: "لیکور (نوعی مشروب) بعد پوکر!"
خب عزیزان گل اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
بالاخره به سمت قبرها رفتیم که من به شدت ازشون وحشت داشتم تا به خودم اومدم دیدم توی ماشین گرتام تو جاده به سمت ناکجا اباد نیاز داشتم که سیگار بکشم ولی نه اونقدر که بخاطرش ماشین رو نگه دارم تا سیگار بخرم
همه چیز تیره و تار بود خاک سپاری حمله ی عصبیم و حتی درختایی که به خاطر سرعت بالای گرتا با هم قاطی شده بودن و به شکل یک خط سبز دیده
میشدن اونقدر به شیشه زل زدم تا باالخره گرتا به حرف اومد: "فقط ۱۲دقیقه مونده بعدش یه جا توقف می کنم اوکی؟"
نگاهمو به طرفش برگردوندم خیلی خواستنی بود.
گرتای شیرین...
لعنتی
قلبم فشرده شد تا امروز چقدر باهاش بد رفتار کردم امروز بعد از ظهر منو از دست خودم نجات داد و من هیچ کاری براش نکردم که لیاقت داشته باشم منو بیاره بیرون و دور بده انرژیشو نداشتم که بهش بگم چقدر ممنونشم،پس فقط گفتم: "مرسی"
یک تیکه از موهای بلوند و بلندش روی شلوار مشکیم رها شده بود پیچیدمش دور دستم یک دفعه اونقدر ریلکس شدم که خوابم برد اولین باری بود که بعد از چند روز خوابیدم
گیج از خواب پریدم وقتی متوجه شدم کجا منو اورده داشتم می ترکیدم از خنده یه کازینو!
هوشمندانه بود
وقتی وارد ساختمون شدیم گرتا شروع به سرفه کرد و به خاطر دود غرغر کرد عجیب بود ولی میلم به سیگار از بین رفت ادرنالینی که اون محیط بهم داده بود
باعث شد که فکرم از همه ی مشکالت منحرف بشه هیجان زده بودم
" سعی کن خوش بگذرونی،خواهر"
به شوخی به شونش ضربه زدم ولی سریعا پشیمون شدم که لمسش کردم ابدا به بدنم اعتماد نداشتم که هر لحظه مثل یه حیوون رفتار نکنه
"دیگه منو اینطوری صدا نزن"
"دوست داری چی صدات بزنم اینجا؟هیچکس ما رو نمیشناسه می تونیم از خودمون اسم دراریم هر دوتامون سر تا پا مشکی پوشیدیم مثل قمار بازای کله گنده شدیم!"
"هر چیزی به جز خواهر"
"دوست داری چی بازی کنی؟"
"می خوام برم سراغ یکی از این میزها تو چی؟"
”می خوام چند تا از این بازی های سکه ای انجام بدم"
بازی سکه ای خدایا اون خیلی بامزس!
"بازی سکه ای؟امروز خیلی وحشی شدی!"
"نخند!"
"ادم نمیره کازینو که از این بازیا کنه!مخصوصا از نوع سکه ایش"
"من هیچ کدوم از بازی های میز هارو بلد نیستم"
"همیشه اول"
"میتونم نشونت بدم ولی اول به نوشیدنی احتیاج داریم"چشمک زدم: "لیکور (نوعی مشروب) بعد پوکر!"
خب عزیزان گل اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
- ۱۴.۸k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط